فاطمه رهافاطمه رها، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

خاطرات خواهر زاده نفسم

کوهنوردی خاله

1392/2/18 15:55
نویسنده : خاله جونی
189 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دردونه  خاله

امروز خاله بادایی سلمان وزن داییت رفت کوهنوردی واای خاله جون نمیدونی هنوز دو قدم ازکوه نرفته بودم بالا خسته شدم وگریه ام گرفته بود خلاصه ب هر زوری بود رفتم بالاآخ

وقی رسیدم بالای کو یه مار از جلوم رد شد اینقد ترسید ناراحت

آخه یکی نبود ب من بگه تپل تورو چ به کوهنوردی

بالاخره ساعت2اومدیم خونه تا ساعت 7خوابیدم تمام بدنم درد میکنه نمیتونم راه برم  نمیدونم فردا چطو برم دانشگاه

استرس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

★ خاله مرجان ِایلیا ★
17 اردیبهشت 92 21:28
سلام عزیزم!منم خاله ی ایلیام! خوشحال میشم دوس شیم باهم
خاله ی امیرعلی
17 اردیبهشت 92 21:42
سلام عزیزم..
اشکال نداره چندبار ک بری عادت میکنی؛ کوهنوردی خییییلی دوست دارم من..